بلبل کوچولو
اولین پاییز دبستانی باران رو به اتمامه و دختر نازم رو غلطک افتاده
دیگه مخشاشو خودش مینویسه و من که میرسم خونه فقططط دیکته میگم که اونم دخترجان همکاری می کنه و حتاااا کلمه های جدید و هم درست می نویسه
و من طبق معمول بهش افتخار می کنم
از فواید با سواد شدن دخترکم تنوع در بازیاشونه که عشششششق می کنم از دیدن بازیاشونمعلم بازی ...اونم وقتی بردیا شاگرده و باران معلم
بردیا هم که بلبل کوچولوی خونه ماست راه میره میگه ب با ا دی میسه ؟ ( چی میشه) با با میسه
شمردن هم از خواهرجونش یاد گرفته تا 7
در کل همه چی ارومه من چقد خوشبختم
بلبل زبونیای بردیا به همینجا ختم نمیشه ... شعر چشم چشم دو ابرو رو همراهی میکنه و ی شعر که مامانم یادش داده آی قصه قصه قصه نون و پنیر و پسته...و همچناااان تمام "س" ها و "ش" هااااا همممم توک زبونی و بشکل کاملا خوردنی ادا میشه
عاشق ماسین و توپ و موتوره و شبها تاقصه گوش نده و شب بکیک( بخیر ) نگه نمی خوابه
و تمام اینها رو مدیون وجود باران عزیزم و مادر دوم ( یا شاید اول) بردیا هستم که بهتر و بیشتر از من براش مربی بوده ، هست و خواهد بود
از داشتنتون به خودم می بالم و هزاران بااااار خدا رو شاکرم ، فرشته های نازنینم